loading...
【ツ】 کلبه اس ام اس 【ツ】
علیرضا بازدید : 1 چهارشنبه 08 آبان 1392 نظرات (0)

صبورترین کلمه " انتظار "منتظرش بمانیم

 


 

برادرم ، من چادر سر ميکنم ،

سخت است ولي تنها آزادي حرکت و دستانم را مي گيرد ،

سخت است ولي نه زياد،

چادر سر کردن مسئوليت مي آورد و انتظار ،

ولي تمام اينها سخت تر از کار تو نيست .

سخت تر از کار تو نيست که بايد در تمام طول سال سر به زير راه بروي

و از ميان شياطين متحرک کوچه ها و خيابان ها، از ميان بانواني که نتوانسته اند خودنماييشان را کنترل کنند ، سالم رد شوي.

از کار تو سخت تر نيست که

هميشه بايد مراقب خودت باشي وقتي مي خواهي بيرون بروي يا

فيلمي ببيني يا

به اينترنت وصل شوي ،

زيرا شياطين برايت کمين کرده اند.

از تو کار سخت تر نيست که در اين هجوم بي مهاباي وسوسه هاي

دلفريب و پليدي هاي نا جوانمردانه بايد پاک باقي بماني....

و خداوند مرد را قوي آفريد زيرا وظيفه ات بسي سنگين تر است

و اگر در اين آزمون ها پيروز شدي ،مرد خدايي مي شوي!!!



صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت:
((مسابقه می دیم! از الان تا شب))
چشمش به دختری که از سر کوچه می آمدافتاد،
نگاهش را کج کردو به شیطان گفت:
فعلا یک - هیچ به نفع من !!

علیرضا بازدید : 3 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (2)

 

برا بچه دوستم آدامس موزی خریدم بهش دادم

برگشته میگه : من تریدنت میخورم !


والا ما بچه بودیم لاستیک میجوییدیم !!!

 

 

 

 

 

 

بچه بودیم مارو میذاشتن رو پاشون انقد تکون میدادن تا سرگیجه بگیریم بخوابیم !


الان دکترا میگن این کارو نکنین ، مغز بچه جابجا میشه !


خب حالا تکلیف این مغز جابجا شده ما چیه ؟؟؟

 

 

 

 

 


ایران دومین مصرف کننده مواد مخدر در جهان است !!


خجالت نمیکشید ؟؟؟


یه خرده همت کنید تا قهرمانی راهی نیست !!!

 

 


 

 


نقش مامان من توی خونه = گوگل !!!


هرچی گم میشه ازش میپرسم بهم میگه کجاست…


یه همچین مامان همه چی دونی دارم...

 

 


 

 


آیا میدانستید وقتی مریخی ها پاشون پیچ میخوره


زمین نمی خورن !!! مریخ میخورن...

علیرضا بازدید : 3 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)

 







مردی شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال ؛ اطرف اردبیل

جای این که از جاده اصلی بیاد ، یاد باباش افتاده که میگفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل

رد میشه
اینطوری تعریف میکنه : من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی !

20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد !!!

وسط جنگل ، داره شب میشه ، نم بارون هم گرفت ، اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم

نه از موتور ماشین سر در میارم !! راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم

و مسیرم رو ادامه دادم... دیگه بارون حسابی تند شده بود ، با یه صدایی برگشتم

دیدم یه ماشین خیلی آرام و بیصدا بغل دستم وایساد ! من هم بیمعطلی پریدم توش...

اینقدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم !

وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی

جلو نیست !!! خیلی ترسیدم ، داشتم به خودم می اومدم که ماشین یهو همون طور بیصدا راه افتاد !

هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه !

تمام تنم یخ کرده بود نمیتونستم حتی جیغ بکشم ماشین هم همین طور داشت میرفت طرف دره...

تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم !!!

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده !!!

نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت

یه دست می اومد و فرمون رو میپیچوند !!!

از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.

در روباز کردم و خودم رو انداختم بیرون... این قدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم !

دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین

بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم...

وقتی تموم شد تا چند ثانیه همه ساکت بودند ، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفرخیس اومدن تو

یکیشون داد زد : ممد نیگا !

این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود...!!!
علیرضا بازدید : 1 دوشنبه 06 آبان 1392 نظرات (0)

 



تصاویر طنزی ادامه مطلب




























اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 393